محل تبلیغات شما

به افتخار سردار قاسم سلیمانی




تاریخ ما با ما چه می گوید

تاریخ ما از ما چه می خواهد

بادها هر صبح دم با ما چه میگویند

هر پیچش بادی میان دشت ها سوز صدای ناله ای از قرن هاست

انگار تابوتی کنار گوش من وزوز کنان بیدارباشی می دهد هر روز صبح

بیدار شو

من هم بسان باد ها با خشم

با چشم هایی باز در قلبم

 

رود ها از  صبح تا شب

با ما چه میگویند

با نفرتی مرموز از سمتی به سمت دور می رانند

در  چشم های ما شتابان کینه ی تاریخ را بیدار می سازند

تابوت صدها کشته را بر دست های آب تا دریا شتابان

 

کوه ها هر روز همرنگ غروب

با ما چه می گویند

وقتی که خون در تنگنای سینه ی هر کوه می افتد

انگار فریادی پر از اندوه و محکم پرچم خونخواهی اش بالاست

بر قلب هر آزاده ای با سوز می خواند

اینجا سرای مردمان درد در سینه

این خاک خون در پهنه دارد این وطن صدها هزاران لاله ی در خونش آغشته

 

هر ذره از این خاک مظلوم ستم دیده

برای ما شعار پایداری را به رسم مرگ می خواند

تا یادمان باشد که سرداران بسیاری

با خون خود تنها برای ما

تنها برای آرمان ما

 

من چشم هایم را شتابان باز خواهم کرد

در قلب خود فریاد خواهم کرد

خون شما را پاس خواهم داشت

این سرزمین را پاس خواهم داشت

این دین و آیین را

با چنگ و دندان پاس خواهم داشت

 

شعر از : محمد حسین داودی

من با غزل میانه خوبی ندارمو

تاریخ ما با ما چه می گوید

گویی به محرابم دری

خواهم ,ها ,پاس ,ی ,خون ,چشم ,ما چه ,چه می ,پاس خواهم ,با ما ,خواهم داشتاین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زتدگی آرام